7


دلبر عزیزم

بهار گذشته.ولی خزان زندگی من زودتر و سریع تر گذشت

چنان در جذبه عشق فرو رفته بودم که شمارش یاام از کفم خارج شدند و گردش چرخ نیلوفری را از یاد بردم مکامن حیات که زمانی چند با تلؤلؤ محبت منور گشته بود یکباره در ظلمات غرق شد.گاه دوری فرا رسید و جام صبوری لبریز شد هدهد عشق از شاخسار کلبه ام پرید و رفت و پیام عشق تو را دیگر باز نیاورد

شهباز امیدم که در اوج امکان پرواز می نمود یکباره با تیر زهر آلود هجران فرود آمد و شهناز حیاتم طعم تلخ ناکامی را پیاپی چشید.تا بدانجا که ایام شتا فرا رسید و مرغ بقا که در کنج جسم ناتوانم لانه کرده بود دیگر دمی باز نداد خاموشی گزید و نغمه های عشق زندگی را بدست فراموشی سپرد

اینک در ایام بلا گرفتار آمده ام و مفری نمی یابم.اما آرزو چنین دارم که بار دیگر وجودم و روحم در واپسین اشعه های زندگی تو را باز یابد

********************************************************

من به غیر از چشم گریان و چنین قلبی حزین

کی توانم نثار مقدمت دارم جز این

گر تو میسوزی به سازم یا که میخواهی مرا

پای خود بر نه در ویرانه ای سرد و غمین

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





1 / 12 / 1390 11 AM |- ƤƐƴɱǺƝ -|

ϰ-†нêmê§