4


محبوبم

تو ای شکوفه بهار زندگی من و تو سرو بوستان جوانیم

هر زمان که دو نرگس شهلا و آن قامت دلارای تو را میبینم نفس در سینه ام تنگی میکند

و فریاد های شعفی که از تمام ارکان وجودم برمیخیزند قلبم را به لرزش می افکنند

به اندازه ای دوستت دارم که بیانش را ندانم

و آنقدر میخواهمت که تاب مقاومتش را نتوانم

بر ادعای خود شاهدی جز ماه ندارم

و دلیلی بر رسوخ عشق خویش جز غمی بزرگ و جانکاه عرضه نتوانم نمود

با آنکه در هیچ مکتبی از عشق چیزی نیاموخته ام

مع الوصف در عنفوان جوانی پر سوخته ام و چشم بر نقش خیال تو دوخته ام

در هجران تو اشک فراغ میچکانم

و در کنار تو سرشک شوق میریزم

امیدی بجز تو ندارم و نفسی دور از تو براحت بر نیارم

جمال تو از مرز های زیبائی میگذرد و کمال تو در تصور نمیگنجد

به من رحم کن اندکی بر لطف خویش بیفزای و دریچه ی قلبت را بروی من بگشای

تا در آن بارگاه پر جلال عشق از رنج زمان کمی بیاسایم

و با روح خود لایزال در زوایای آن منزل کنم

********************************************************

خونی که دل و چشم من از هجر چشیده

از روز ازل ما در این دهر ندیده

این قلب حزین خسته شد از جمع لذائذ

تنها تو و تصویر تو و جام گزیده



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





25 / 11 / 1390 8 PM |- ƤƐƴɱǺƝ -|

ϰ-†нêmê§